رویای خیس...
اینجا میان خیس ترین رویا نشسته ام و روی خیس ترین کاغذ می نویسم از اشک چشمان آفتاب که به خون کشید قلب آبی دریا را.....
اینو برای همه ی دوستام می نویسم، که با تمام بی معرفتیام هنوز به فکرمن!!!!! به قول احسان علیخانی:((خیلیا منو به تلخ بودن محکوم میکنن)) ولی باور کنید من تلخ نیستم، یه خورده خستم!!! همین... بچه ها،رفقا... بی معرفت نیستم دلم از سنگ نیست که واستون تنگ نشه ولی فک کنم اکثر تون می دونید که دوسال تمام از تابستونم هیچی نفهمیدم!! دلم پرمی زنه واسه شنیدن صداهاتون!!! قول میدم همین جا جلوی هرکی که این مطلبو می خونه قول میدم خیلی زود خودمو جمع و جور کنم و بهتون زنگ بزنم!!!! تورو خدا ازم ناراحت نباشید!!! نظرات شما عزیزان: یک شنبه 13 مرداد 1392
| 2:55 | علوی | |
|
|
.: طراحی قالب وبلاگ : نایت اسکین :. |